یادگیری از منظر روانشناسی
یادگیری، یکی از مباحث مطرح در روانشناسی بوده و به معنای تغییر تقریبا دایمی رفتار که در نتیجه تمرین به وجود میآید دانست. آن دسته از تغییرهای رفتاری که ناشی از بلوغ و پختگی است یا بر اثر شرایط و اوضاع موقت سازواره پیدا شده است (نظیر خستگی یا حالات ناشی از مصرف دارو) در شمار یادگیری قرار نمیگیرد. بر این اساس، یادگیری تغییری است که در توانایی انسان ایجاد شده و برای مدتی باقی میماند و نمیتوان آن را به سادگی به فرایندهای رشد و نمو نسبت داد.
یادگیری به طور کلی، فعالیتی دگرگونساز است که افراد را برای مقابله با رویدادها و سازش با محیط آماده میسازد. یادگیری، در موقعیتهای مختلف و در اکثر سطوح زندگی حیوانی از بازتابهای شرطی جانوران تا فرآیندهای پیچیده شناختی افراد آدمی رخ میدهد.
از نظر روانپزشکان یادگیری در حقیقت دارای مفهموم بسیار گستردهای است که در قالبهای دگرگونی، عادتشکنی، ایجاد علاقه، نگرشهای نو، درک ارزش و پیشداوری پدیدار میشود. شیوه ترکیب و کاربرد معلومات در استدلال، تفکر، نظریهپردازی، حل مساله، احساس و دگرگونیهایی که در کل شخصیت به وجود میآیند همه از یادگیری مایه میگیرند.
اما ادوارد تولمن (Edward Tolman) بین عملکرد و یادگیری تمایز قائل شد. وی با طرح مفهوم یادگیری نهفته (Latent learning)، بیان داشت که یادگیری ممکن است بلافاصله خود را در عملکرد فرد نشان ندهد
بدون شک پدیده یادگیری، مهمترین پدیده روانی در انسان و موجودات تکامل یافته میباشد، به این دلیل که پایه و اساس بسیاری از مسائلی است که موجب میشود انسان از نظر روانی از سایر موجودات و دیگر همنوعان خود متمایز گردد. روانشناسی یادگیری یکی از مباحث بنیادی در علم روانشناسی میباشد که تحقیقات و بررسیهای فراوانی را از سوی دانشمندان این علم به خود اختصاص داده و نظریات گوناگونی در خصوص آن عنوان شده است. اهمیت و ارزش یادگیری در نزد آدمی هنگامی نمایان میشود که ما را از تمام آنچه آموختهایم محروم سازند. در این صورت با آنکه از نظر فیزیولوژیک، فردی بالغ و طبیعی خواهیم بود، اما از نظر مسائل روانی به دورههای کودکی برگشت خواهیم کرد.
ویژگیهای یادگیری
تغییر در رفتار
یادگیری همره با “تغییر” است، به گونهای که بعد از کسب یادگیری موجود زنده (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت جدید تغییر مییابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده دیده میشود.مثل یادگیری عکاسی.
پایداری نسبی
درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری یادگیری محسوب نمیشود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری (Permanency) دارند؛ و تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمیتوان به یادگیری نسبت داد (نظیر تغییرات ناشی از مصرف دارو یا مواد ، هیجانها ، خستگی و… که پس از رفع اثر دارو ، موضوع هیجان یا رفع خستگی و…تغییرات نیز ناپدید میشوند). فردی که مسئله یا چیزی را یاد گرفته است تغییرات حاصل از آن را همواره با خود دارد و در مواقع لازم به اجرا در میآورد.
تواناییهای بالقوه
یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد میکند، بدین معنی که ” تغییرات پایدار در رفتار” نتیجه تغییر در “تواناییها” است، نه تغییر در رفتار ظاهری. اگر طرف دیگر این تواناییها همیشه مورد استفاده قرار نمیگیرند بلکه بعضی مواقع بصورت بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه خارج و به حالت بالفعل (عمل) در میآیند. مثلا فردی که دوچرخه سواری را یادگرفته است، اگر موقعیت دوچرخه سواری برای او فراهم نباشد این توانایی بصورت بالقوه در فرد باقی میماند و هر وقت موقعیت و فرصت دوچرخه سواری فراهم شود (مثلا یک دوچرخه در اختیار او قرار گیرد) این توانایی از بالقوه به بالفعل (حالت عمل) در میآید. این بدان معنی است که یادگیری هیچ وقت از بین نمیرود.